" بدو خرگوش ، بدو و سگ ها را دور کن ؛ تا می توانی از خانه دور شو"
بمان سرباز ، برای پرچمت که بر باد است ؛ برای آزادی بجنگ .
گلوله ها که تنگ هم در خشاب خوابیده بودند ، می ترسیدند
راه زیادی را از خانه آمده بود تا بفهمد امیدی به بازگشتش نیست
مثل چتربازان که تنگ هم در آسمان نشسته اند ، پیش از پریدن آب دهانش را فرو داد.